یسعی

نگاه فلسفه تاریخی به سیاست وحیانی
یسعی

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی...
پنداشته و انگاشته هایی در الهیات سیاسی تاریخ که می کوشد به زندگی عمومی بشریت در ساحت سیاست، نگاهی فلسفه تاریخی داشته باشد و تدبیر عمومی ساحت زندگی جمعی بشریت را با اتکا به آموزه های وحیانی بررسی کند

یسعی

نگاه فلسفه تاریخی به سیاست وحیانی





شک در وجود یا تشکیک در وجود؟! مساله این است

سه شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۱۵ ب.ظ

یادداشتی به بهانه تولد ملاصدرا

از منظر "کلگرایی هستیشناسانه"[i]، فهم حیات جامعه، در تقلیل اجتماع انسانی به افراد و مجموعهی "فرد"ها بهدست نمیآید؛ چراکه تعاملات انسانی منجر به ظهور امر جدیدی میشود که قابل تقلیل به انسانها و روابطشان نیست و بر هویت فردیشان غلبه دارد و در اختیارشان تصرف میکند. همیشه کلگرایان در معرض این پرسش قرار داشتهاند که این امر جدید در چهچیزی متعین میشود؟ همچنین حیات فرد چگونه با این امر جدید تعامل برقرار میکند؟ طبعا در این فرصت اندک، طرح بحث چالشبرانگیزی مثل کلگرایی مراد نویسنده نیست؛ بلکه مقدمهای است که در آن میتوان جایگاه ملاصدرا و ضرورت توجه به مکتب فکری صدرالمتالهین را، بهبهانهی میلاد این دردانه، محل تامل قرار داد.

پیشفرض مولف آن است که ظهور سنتهای فکری، از تعینات کلبودن جامعه است. لذا تولد یک اندیشمند صاحبمکتب، صرفا تولد یک "فرد" نیست؛ بلکه تعینیافتن ظرفیت تاریخی یک جامعهی تاریخی در ظرف یک اندیشمند میباشد. این مطلب را برای دورههای تاریخی بشر - بهمثابه یک کل و از حیث وحدت نوعیهاش - نیز میتوان توسعه داد. مثلا، از اینکه کل تاریخ فلسفه شرحی بر افلاطون است، نتیجه میتوان گرفت که حدّ ظرف تفلسف بشر، تابهامروز از ظرف افلاطونی فراتر نرفته است. افلاطون سقف اندیشهورزی نیست، اما معدل و برآیند اندیشهی انسانهایی است که در این 2400 سال گذشته زیستهاند.

این مدعا با حضور و همزمانی توامان چندین سنت فکری و ظهور اندیشمندان بزرگ در یک آوردگاه عقلی خدشه پیدا نمیکند؛ چرا که وجود آدمی، ذوابعاد است و سلطهی فکری یک اندیشمند صاحب مکتب در یک دورهی طولانی تاریخی، صرفا گواه غلبه یکی از وجوه انسانی بر وجوه دیگرش، در یک حیطهی زمانی مشخص است و سقف اندیشه برای کل بشریت محسوب نمیشود و راه کمال را نمیبندد.

این استدلال را میتوان از منظر دیگری نیز مورد تامل قرار داد؛ منظری که تلاش میکنم آن را با طرح یک پرسش دیگر، برجسته کنم: اگر یک سنت فکری مشخصی در تاریخ متولد شود و هنوز جایگاه برجستهی در همان جامعه و بهتبع آن، در میان سایر ملل نیابد، این مطلب را باید گواه چهامری دانست؟ بهعبارت شاعرانهترش آنکه، آیا غربت یک اندیشمند، گواه سستی اندیشهی اوست؟ پاسخ خودم را ملهم از مطلبی از علامهطباطبایی عرضه میکنم که در مقدمات اعتباریات مورد توجه قرار دادهاند. ایشان میفرمایند: «رابطهی حقیقی فرد و جامعه ناگزیر منجربه شکلگیری واقعیت دیگری در جامعه میشود که بر اساس سعه و ضیق وجودی اشخاص، قوا، خواص و آثار آنها شکل میگیرد».[ii]

غلبهی یک سنت فکری، بیشازآنکه رهین استواری یک مکتب باشد، گواه سعه و ضیق وجودی قاطبهی اشخاص یک ملت یا یک دورهی تاریخی است. اگر سنت فکری دکارتی در اروپا غلبه میکند، پایههای انقلاب مدرنیته را با تعریف انسان متفردِ متعقلِ خودبنیاد بنا نهاده و در سراسر عهد تجدد اتساع وجودی مییابد؛ بیشاز آنکه حاکی از استواری نظام فکری دکارتی باشد، آشکارسازندهی ظرفیتهای فکری عهد تجدد و مردمان متجدد است. این سنت، آخرین ظرف اندیشهی بشر نیست؛ چراکه آستین مادر گیتی، بهحسب وحدت عینیهاش، اندیشههای رشیدتری را در پسِ غبار غربت میپروراند تا سَحَرش فرارسد و در ظرف موسعتری تشرف وجود یابد.

غربت صدرای شیراز ما – که اندکاندک ایام غربتاش بهانجام میرسد - ظهوریست از تقلاهای بشری برای پسزدن حجاب اندیشههایی است که بشریت را شرحهشرحه تعریف میکنند و از وجود واحد و موحدش، جزیرههایی میسازند که ظهور توحش مدرن، محصول آنهاست. اندیشهی صدرا در امتداد تقابل تقویمیاش[iii]، تمهدیدگر عبور از شکی است که دکارت آن را در وجود مدرنیته نهاده و به تفرد و تفرقی در انسانیت انجامیده که همهی پلهای میان آسمان و زمین را ویران کرده است. صدرای ما  - همچون رسول مسعی یاسین - با بنا نهادن مکتب فکریاش برمبنای وحدت وجود و حرکت جوهری، ضمن پذیرش مراتب مشکک اندیشه، سعهی صدری را در تفلسف عرضه میکند که اندیشمندان مشربهای گوناگون، امکان گفتوگو حول مسالههایشان را پیدا کرده و از انسانالکل سخن بگویند.

ظهور صدرا، گواهی بر طهارت ظروف وجودی ما و امکان طرح عالمی نو و تمدنی جدید است. ما بهخود میبالیم که در ظرف اندیشهی صدرا متولد شدهایم و در بستر این تکاپویی فکری، در حال "صدرایی" شدنیم. صدراییشدن تصلب در یک مکتب فکری نیست؛ بلکه درجهای از اتساع وجودی است که آدمی به مرتبتی میرسد که برهان و عرفان و قرآن را متساوق با هم مییابد و از عالم برهان، میهمان دنیای عرفان شده و ساکن در قرآن میشود.

اگرچه مکتب صدرالمتالهین، انتهای اندیشهی ما نیست، اما ظرفیست که تا در آن نبالیم، راهی به فراتر از آن نداریم. بهیادداشته باشیم که اندیشهها در "فردیت فرد" متولد نمیشوند؛ اندیشهها، از آنِ یک نفر نیستند؛ اندیشهها ظهور ظرفیتها و امکانهای بشریاند که سعهی وجودی یک ملت، آن را پذیرا میشود و در یک اندیشمند آن را متبلور میسازد. صدرا، تجسد کمال مطلوبها و آرمانهای ایرانی-اسلامی ماست(از حیث ملت بودن)؛ صدرا، ظهور تقلاهای بشری برای نیل بهکمال و خرق حجابی از پس یک حجاب است (از حیث تعلق به نوع بشر). بااینوجود در مقام تحقق عینی، در دامن طاهر ایرانی متولد شده و در کسای نورانیت اسلامی بالیده است. اگرچه این افتخار ایران است که گوهری چون صدرا را در آغوش گرفته و صدفوار، این درّ یمانی را پرورانده است؛ اما صدرا نیز مفتخر است که در ظرف مستور ایرانِ تاریخی قرار گرفته و مُظهِر ظرفیتهای این سرزمین شده است.

ما در اندیشهی صدرا زندگی میکنیم. ما در این فرجهی تاریخی، ضمن ترابط با دیگر ملتها، درون سنت فکری خودمان - چهخواه و چهناخواه، چهبدانیم و چهندانیم - در حال بالیدنیم؛ آگاهی ما از این واقعهی مبارک، تسریع در سرعت تولد تمدنی ماست و بس. باید بهایننکته آگاهی حاصل کنیم که ظرف وجودی بشر به بیش از شک در وجود نیازمند است؛ معرفتی که تشکیک وجود صدرایی آن را فراهم میکند.

صدرا، نه یک فرد؛ بلکه سنت فکری ماست. اکنون نوبت ماست تا همچون فرزندان خلف که وامدار صالح سلف خویشاند، برای انسانیت خستهی در خود تکیده و ملول از گریزپاییهای ایندیویجوآلیستی و شرحهشرحهکنندهی وجود، پیامی نوشین و گوارا تحریر کنیم که یادآور فطرت مجرب به امت واحده است. بهموجب این پیام، تجلیل از صدرا، تجلیل از صلح انسانی خواهد بود و تعلق انسان به یک نوع واحد مشکک را بهیادمان خواهد آورد. تجلیل از صدرا خاطر نشان خواهد کرد که انسانها علیرغم تفاوت در ظاهرشان، تنافری از هم ندارند و میتوانند ذیل هویت امت واحده، باری دیگر، گرد هم آیند.

 

[i]. Ontological Holism.

[ii]. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، قم: منشورات ذویالقربی، 351.

[iii]. دکارت متولد 1596م/1004ه.ق است. ملاصدرا نیز متولد 1571م/979ه.ق میباشد؛ پرسش از وجود، مسالهی هر دو اندیشمند است؛ با این تفاوت که دکارت، از انسان تصویر فرد متفرد متعقل خودبنیاد را ترسیم میکند، و صدرا حیّ متاله با وحدت در جوهر را از انسان تعریف مینماید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۰۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی