این مطلب از امکان پیوستگی تاریخی، با عطف به پیوستگی اجتماعی انسان صحبت میکند.
صدرالمتالهین از سه هویت: "فردی"، "جمعی" و "جامع" صحبت کرده است. هویت فردی، همان هویتی است که انسان در قوس نزول و در قالب جسم آن را کسب میکند و بر آن است تا با حرکت، به هویت جامع - که وجهاللهشدن است – برسد؛ اما دراینمیان ناگزیر باید از یک هویت واسطی نیز عبور کند که همان هویت جمعی است. این مساله را در توجه به تفاوت رفتارهای فردی با رفتارهای اجتماعی میتوان وجدان کرد. رفتارهای اجتماعی انسان نیازمند حضور و وجود غیر است، درحالیکه رفتارهای فردی نیازمند فرد دیگری نیستند. پس انسان در رفتارهای اجتماعی، خود را بهصورت یک وجود پیوسته با دیگران تلقی میکند، حال آنکه در رفتارهای فردی چنین نیست.
سوال من اینجاست که آیا درک این پیوستگی وجودی، صرفا مجدود به مقیاس جامعه است یا در مقیاس تاریخی نیز انسان میتواند این پیوستگی وجودی را وجدان نماید؟ اگر پاسخ مثبت است، پس میتوان با جرات از حضور فلسفه تاریخی انسان صحبت کرد.