یسعی

نگاه فلسفه تاریخی به سیاست وحیانی
یسعی

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی...
پنداشته و انگاشته هایی در الهیات سیاسی تاریخ که می کوشد به زندگی عمومی بشریت در ساحت سیاست، نگاهی فلسفه تاریخی داشته باشد و تدبیر عمومی ساحت زندگی جمعی بشریت را با اتکا به آموزه های وحیانی بررسی کند

یسعی

نگاه فلسفه تاریخی به سیاست وحیانی





۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه تاریخ» ثبت شده است

 

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

قصه این انسانی که ما باشیم با حادثه‌ای به اسم هبوط آغاز می‌شود. این انسان که اسیر خوف و حزن است، راهی برای بازگشت دارد به اسم "تبع هدای". در این میان باید پرسید آیا این طریق بازگشت فردی است یا جمعی؟ تدریجی است یا دفعی؟ همیشگی است یا موسمی؟

کتاب شریف "کمال‌الدین و تمام‌النعمه" اثری گرانسنگ از شیخ صدوق رحمت‌الله‌علیه حاوی بابی تحت عنوان "اتصال الوصیه" است که به سلسله‌ای از وصیت برای هدایت اجتماعی بشر تا روز قیامت اشاره می‌کند. این باب تقریبا مفصل مشتمل بر معرفی اسامی مختلفی از هدایتگران تاریخی بشر است که در نقش یک رهبر اجتماعی ظاهر شده و طبق یک وصیتی، وصایت رهبر قبلی را به‌عهده گرفته و به رهبر بعدی تحویل داده‌اند.

با تکیه‌بر آموزه‌ی هبوط و وجود سلسله‌ی هدایت یا انبیائی که رهبری جامعه‌ی انسانی را در طول تاریخ رسالت انبیاء به‌عهده داشته‌اند و تفرقه‌ای میان آن‌ها نبوده است؛ و هم‌چنین با عنایت به اتصال امامت ائمه‌ی معصومین علیهم‌السلام در دوره‌ی ۲۵۰ ساله‌ی حیات آن بزرگواران از ابتدای بعثت تا آغاز غیبت صغری ... چندین نکته کلیدی را می‌توان برجسته کرده و روی آن تامل نمود:

1. اساسا میان هبوط و ارسال رسل رابطه مستقیم وجود دارد.

2. انسان‌ها در هیچ دوره‌ی تاریخی بدون یک صاحب مقام وصایت رها نشده‌اند و همواره امکان تمسک به صاحب هدایت برای آن‌ها وجود داشته است.

3. اگرچه هدایت فردی یک انسان در طول تاریخ همواره ممکن بوده است، اما هم عقلا و هم نقلا می‌توان پذیرفت که اصل هدایت در قالب هدایت جمعی انسان‌ها - از سوی پروردگار متعال - در قالب تعیین یک رهبر الهی یا جعل یک سلسله‌ی هدایت در طول تاریخ، مورد نظر و پیگیری ربوبیت حق منان بوده است.

4. عدم تحقق نتیجه‌ی کامل این هدایت حاکی از وجود یک جریان تدریجی و غیرتعطیل‌بردار هدایت از ابتدای هبوط تا کنون است.

در نتیجه، ما اکنون وارث نتایج یک سلسله‌ی متصل از رهبران الهی هستیم که موجبات انباشت دستاوردهای هدایت‌گری این سلسله‌ی متصل و مستمر را فراهم آورده است.

ما باید دنبال شواهد و آثار ناشی از وجود این سلسله‌ی متصل رهبران الهی باشیم که برای خروج جمعی انسان‌ها از هبوط، فعالیت تاریخی برنامه‌ریزی‌شده، هدفمند، تدریجی، مستمر و روبه‌رشدی را هوشمندانه اداره کرده و به امروز رسانده‌اند.. از چنین منظری است که جای یک تئوری تبیین‌گر مدیریت الهی تاریخ بشر - از ابتدای حضور در ارض الهی تا برپایی حیات طیبه مهدوی، خاصه در مدیریت دوره‌ی غیبت کبری خالی است. ما باید بفهمیم کجای تاریخ ایستاده‌ایم و به چه سمت‌وسویی و با چه امکاناتی و موانعی در حال حرکتیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۰۱

 

این مطلب از امکان پیوستگی تاریخی، با عطف به پیوستگی اجتماعی انسان صحبت میکند.

 

صدرالمتالهین از سه هویت: "فردی"، "جمعی" و "جامع" صحبت کرده است. هویت فردی، همان هویتی است که انسان در قوس نزول و در قالب جسم آن را کسب می‌کند و بر آن است تا با حرکت، به هویت جامع - که وجه‌الله‌شدن است – برسد؛ اما دراین‌میان ناگزیر باید از یک هویت واسطی نیز عبور کند که همان هویت جمعی است. این مساله را در توجه به تفاوت رفتارهای فردی با رفتارهای اجتماعی می‌توان وجدان کرد. رفتارهای اجتماعی انسان نیازمند حضور و وجود غیر است، درحالی‌که رفتارهای فردی نیازمند فرد دیگری نیستند. پس انسان در رفتارهای اجتماعی، خود را به‌صورت یک وجود پیوسته با دیگران تلقی می‌کند، حال آن‌که در رفتارهای فردی چنین نیست.

سوال من اینجاست که آیا  درک این پیوستگی وجودی، صرفا مجدود به مقیاس جامعه است یا در مقیاس تاریخی نیز انسان میتواند این پیوستگی وجودی را وجدان نماید؟ اگر پاسخ مثبت است، پس میتوان با جرات از حضور فلسفه تاریخی انسان صحبت کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۶

فانوس

این مطلب به این پرسش پاسخ می‌دهد که یسعی به‌دنبال چیست؟

آیات 20 و 21 و 22 سوره‌ی مبارکه‌ی طه، حاوی اشارت‌های بسیار لطیفی است که می‌توان از آن، تحت عنوان راهبرد "اداره‌ی سیاست بر مبنای انسان فطری-تاریخی" سخن گفت.
«وَجَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ * اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ * وَمَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ». این آیات که در تفاسیر تحت عنوان ماجرای مومن آل‌یاسین از آن یاد شده است، از هوشیاری، دقت، وقت‌شناسی و منطق قوی و نیرومند فردی حکایت می‌کند که اگرچه نبی و رسول نیست، اما پیام بعثت و رسالت را می‌فهمد و از فطرت انسان و رجعت او به‌سمت پروردگار صحبت کرده و دفاع می‌کند.
این آیه، دستاویز و مستمسک من در معرفی رویکرد ویژه‌ای به ساحت سیاست شده است که می‌تواند در عصر حاضر مورد توجه قرار گیرد؛ عصری که نبی و رسول و نائب‌اش در دست‌رس نیست و همه‌ی ظواهر دست‌به‌دست هم داده‌اند تا این‌گونه القا کنند که مدیریت میدانی ساحت حیات جمعی بشر دیگر نمی‌تواند مستند به معارف وحیانی اداره شود؛ چراکه وحی تعطیل شده و آموزه‌هایش به حاشیه رفته و وسع‌ سرپرستی وحی‌مدار مضیق گردیده است؛ عصری شبیه عصر مومن آل‌یاسین. به‌راستی در این عصر، ساحت تدبیر حیات جمعی بشر – که همان سیاست است – را چگونه باید اداره نمود؟ یسعی می‌کوشد تا برای این پرسش، پاسخ‌های منطقی و انسانی‌ای ارائه کند که مناسب ذائقه‌ی انسان این عصر است. شاید با اندکی مسامحه بتوان رهیافت یسعی در پاسخ‌گویی به این پرسش را "الهیات سیاسی تاریخ" نامید؛ تبیینی فلسفه‌ی تاریخی از ساحت سیاست بشری مبتنی‌بر آموزه‌های وحیانی.
بنابراین، این صفحه علاوه‌براین‌که از سیاست (به‌معنای دقیق‌اش) صحبت خواهد کرد، از منظر نگاه درجه دو نیز به حضور تاریخی بشر در دنیا نگاه خواهد کرد؛ و در این نگرش، به محتوای آموزه‌های ادیان الهی تکیه خواهد نمود. یکی از تبعات و پیامدهای چنین نگرشی، فراهم آوردن یک بستر نظری فلسفه تاریخی برای فهم و تبیین انقلاب اسلامی است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۰۸