بایستههای بازسازی سطح تئوریک انقلاب اسلامی در دههی پنجم
ترمیم انقلابی "آگاهی ملی"
بایستههای بازسازی سطح تئوریک انقلاب اسلامی در دههی پنجم انقلاب
این مطلب به الزامات ناظر به "ترمیم و ارتقای ساحت تئوریک انقلاب اسلامی" در دههی پنجم میپردازد.
طرح مساله
نگاه آسیبشناسانه به انقلاب اسلامی در طلیعهی دههی پنجم انقلاب اسلامی، یکی از ضرورتهایی است که اهمیت آن بر اهل نظر پوشیده نیست. اینک با سپریشدن 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان نگاهی منصفانه و منطقی به گذشته انداخت و ماحصل را با آرمانها (از یکسو) و واقعیتهای میدانی (از سوی دیگر) سنجید. این مطلب، که لب کلام رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری در سیام شهریورماه سال 96 بود،[i] متاسفانه چندان مورد توجه قرار نگرفت و تکاپوی علمی لازم را در میان اصحابی که بالفعل مخاطب فرمایش معظمله بودند، برنیانگیخت.
پیرو مطلب فوق و ضرورت و اهمیت آن، توجه به یک نکتهی پژوهشی حائز اهمیت مینماید. دستاوردها و کاستیهای انقلاب اسلامی در 40 سال گذشته قابل تسهیم در دو ساحت نظری و عملی است؛ اگرچه این دو ساحت از هم جدا نیستند و بر یکدیگر تاثیرات طبعی و اجتنابناپذیری میآفرینند. خاصه آنکه ساحت نظر، ریلگذار و تسهیلکنندهی ساحت عمل است؛ بنیانهای نظریای که بهخطا گذاشته شده باشند، یا بنیانهایی که مورد غفلت واقع گردیده باشند، بهنحو اجتنابناپذیری در ساحت عمل نیز تاثیر گذاشته و اختلالهای میدانی را در عینیت جامعه میآفرینند. برای نمونه؛ غفلت از بنیانهای اقتصادی تراز انقلاب اسلامی، مولد اختلالهای اقتصادی در سالهای اخیر بوده است؛ و تا زمانیکه دستاندرکاران نظری و عملی ساحت اقتصاد، نسبت نرمافزاهای اقتصادی رایج در بینالملل را با اندیشهی اسلامی مشخص نسازند، طبیعتا این اختلالها بهنحو روزافزونی امنیت جامعه را نیز تهدید خواهد کرد.
در تمهید رفع و دفع آسیبهایی که ریشه در ساحت نظر دارند، توجه به چند مطلب ضروری است؛ هدف و مقصود این نوشته توجهدادن اهلنظر نسبت به سه مولفهی نظری آسیبشناسانه در نسبت با مبانی نظری انقلاب اسلامی است. این سه مولفه را با عنوان "احکام بایسته برای ترمیم و ارتقای ساحت تئوریک نظام سیاسی جمهوری اسلامی" میتوان نامید. مراد از بهکارگیری واژهی "احکام" آن است که نشاندهندهی حاکمیت و مرتبت و مقدمیت تمهید این بایستهها، پیش از پرداختن به اقدامات استدلالی و استنباطی دیگر باشد. این سه بایسته عبارتند از:
- جبران خلاء و اختلال تئوریک در تدوین نظریهی پشتیبان انقلاب اسلامی؛
- جبران غفلت و تغافل در تبدیل آگاهی اجمالی به آگاهی تفصیلی در مقولهی انقلاب اسلامی؛
- جبران غفلت و تغافل در تعمیم و تبدیل نظریهی پشتیبان انقلاب اسلامی به آگاهی ملی فراگیر.
1- خلاء و اختلال تئوریک
مراد از خلاء تئوریک، عدم توجه به نیازمندیهای نظری و نظریهپردازی در انقلاب اسلامی ایران است. انقلابی در وزن و مقیاس انقلاب اسلامی ایران، بدون تامین بنیانها و نرمافزارهای مستقل و اختصاصی نمیتواند به اهداف بلند و آرمانهای مطرحشده در انقلاب دست پیدا کند. انقلابی که شعار محوری آن: "نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی" بوده است، نمیتواند در اداره و سرپرستی ساحات گوناگون جامعه، متمسک به نظریههای غربی و شرقی باشد؛ یا آنها را بهنحو انضمامی با نظریههای موجود اسلامی درهمآمیزد و نظریهای التقاطی را مبنای عمل در یک موضوع قرار دهد.
ادامهدادن این غفلت و عدم توجه به تمهیدات ساحت تئوریک انقلاب اسلامی، زمینهساز ترمیدور میتواند باشد و این انقلاب الهی را که برخاسته از فطرت بشری است، در هاضمهی تمدن غرب منحل سازد. مخاطب این مطلب، نخبگان و نظریهپردازان جامعه است.
2- غفلت از آگاهی تفصیلی نسبت به انقلاب اسلامی
خیزش و نهضت مردمیای که بهرهبری امام خمینی به پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام اسلامی منتهی گردید، قطعا برخاسته از آگاهیای بوده است که توسط پیشتازان نهضت (حواریون امام راحل) در جان مردم آکنده میشد و آنها را نسبت به باطن طاغوتی رژیم سیاسی پهلوی آگاه میکرد. با اینوجود، آگاهی منتشرشده در آن دوره، بیشتر یک آگاهی اجمالی بوده؛ و قوت آن، تنها یارای بیرونراندن شخص شاه و نظام سیاسی شاهنشاهی را کفایت میداده است. این عمل سلبی، نیازمند عملهای ایجابی دیگری همچون تاسیس نظام سیاسی نو، برپایی دولت و معماری یک جامعهی جدید را میطلبد تا بتوانیم مدعی تحقق یک انقلاب بزرگ و تحولآفرین باشیم. این عمل ایجابی نیازمند آگاهیهای تفصیلیتر و عمیقتر و مبسوطتری است که غفلت از آن، انقلاب اسلامی را در تنگناهای نفسگیر و اختلاهای میدانی و عینی مبتلا میکند (که اکنون شاهدش هستیم).
عدم بسط این آگاهی موجب شکلگیری غفلت عمومی نسبت به پیمودهنشدن مسیر انقلاب در جامعه میشود و انقلاب در نیمهی راه خود رها میگردد. عدم تحقق آگاهی تفصیلی موجب میشود که – حتی متولیان و کارگزاران نظام - انقلاب را تمامشده تلقی کرده و از مراحل تکمیلی و اساسیتر آن غفلت کنند. برخورد ناباورانه با تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب مبنیبر عدم تحقق مرحلهی دولتسازی، دلالت بر این غفلت عمومی دارد؛ این امر نیز بهنوبهی خود از عدم آگاهی تفصیلی به انقلاب اسلامی نشات میگیرد.
3- عدم تبدیل نظریهی انقلاب به "آگاهی ملی"
آگاهی، بُعد سوبژکتیویک یک عمل اجتماعی – مثل انقلاب – است. ایدهای که به آگاهی منتهیشده به انقلاب سال 57 انجامید، یک امر زنده و پویاست؛ لذا اگر این سطح از آگاهی، صرفا در ذهن و جان رهبران و عدهای محدود و انگشتشمار بماند، طبیعتا در واقعیت و عینیت جامعه تجلی پیدا نخواهد کرد. بهنظر میرسد آنچه تحت عنوان "بصیرت" توسط رهبر معظم انقلاب بارها و بارها مطالبه شده و متاسفانه دستخوش سطحینگریهای سیاسی قرار گرفته است، ناظر به مسالهی اساسیتری است که میتوان آن را ارتقای آگاهی ملی در تراز انقلاب اسلامی نامید. ارتقای آگاهی ملی و رسانیدن آن به سطحی که همتراز ابژهی انقلاب اسلامی باشد، نیز، یکی از احکام کبروی در دههی پنجم انقلاب اسلامی است. بدون همراهی آگاهانهی آحاد ملت، همانند رفراندوم سال 58، دستیابی به مراحل متکاملتر انقلاب اسلامی، امری نشدنی است. لازمهی این مهم نیز ابتدائاً تدوین نظریهی پشتیبان انقلاب اسلامی و گفتمانسازی آن در جامعه میباشد. متولیان امور گفتمانی باید آبشخورهای آگاهی ملی را بهنحو هوشمندانه بسنجند و متناسب با ظرافتهای بایستهی عرصهی گفتمان، برای معماری آگاهی ملی چارهها و تدابیر موثرتر و دانشمندانهتری دراندازند.
آنچه گفته شد را میتوان تحت عنوان یک سوژهی ملی در نظر گرفت و برای ترمیم و ارتقای آگاهی ملی مبتنیبر نظریهی جامع انقلاب اسلامی چارهجویی و برنامهریزی کرد. نباید فراموش کنیم که افق انقلاب، یک افق بشری بوده و در تراز یک تحول عظیم انسانی فرامرزی بهوقوع پیوسته است.
[i]. «... نگاهِ کلان و راهبردی به انقلاب و مسیر انقلاب. ما این را در دستگاههایمان نداریم؛ دستگاهی برای این کار نداریم. البتّه جزو وظایف رهبری است و تا حدّ ممکن... تلاش شده که این کار انجام بگیرد؛ لکن دستگاهی برای این کار نداریم. قوای سهگانه مأمور ادارهی کشورند و کشور را باید اداره کنند؛ هرکدام در یک بخشی و به یک نحوی. البتّه ادارهی انقلابی باید بکنند، شکّی نیست، امّا نگاهشان بهطور طبیعی به همین راهی است که دارند میروند؛ به همین مسیری که دارند میروند؛ و نگاه کلان و راهبردی به مجموعهی انقلاب در طول این ۳۹ سال گذشته و در طول دَهها سال آینده قاعدتاً نیست.»(آیتاللهالعظمی خامنهای، 30/7/97)