چرا یَسعی؟
این مطلب به این پرسش پاسخ میدهد که یسعی بهدنبال چیست؟
آیات 20 و 21 و 22 سورهی مبارکهی طه، حاوی اشارتهای بسیار لطیفی است که میتوان از آن، تحت عنوان راهبرد "ادارهی سیاست بر مبنای انسان فطری-تاریخی" سخن گفت.
«وَجَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ * اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ * وَمَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ». این آیات که در تفاسیر تحت عنوان ماجرای مومن آلیاسین از آن یاد شده است، از هوشیاری، دقت، وقتشناسی و منطق قوی و نیرومند فردی حکایت میکند که اگرچه نبی و رسول نیست، اما پیام بعثت و رسالت را میفهمد و از فطرت انسان و رجعت او بهسمت پروردگار صحبت کرده و دفاع میکند.
این آیه، دستاویز و مستمسک من در معرفی رویکرد ویژهای به ساحت سیاست شده است که میتواند در عصر حاضر مورد توجه قرار گیرد؛ عصری که نبی و رسول و نائباش در دسترس نیست و همهی ظواهر دستبهدست هم دادهاند تا اینگونه القا کنند که مدیریت میدانی ساحت حیات جمعی بشر دیگر نمیتواند مستند به معارف وحیانی اداره شود؛ چراکه وحی تعطیل شده و آموزههایش به حاشیه رفته و وسع سرپرستی وحیمدار مضیق گردیده است؛ عصری شبیه عصر مومن آلیاسین. بهراستی در این عصر، ساحت تدبیر حیات جمعی بشر – که همان سیاست است – را چگونه باید اداره نمود؟ یسعی میکوشد تا برای این پرسش، پاسخهای منطقی و انسانیای ارائه کند که مناسب ذائقهی انسان این عصر است. شاید با اندکی مسامحه بتوان رهیافت یسعی در پاسخگویی به این پرسش را "الهیات سیاسی تاریخ" نامید؛ تبیینی فلسفهی تاریخی از ساحت سیاست بشری مبتنیبر آموزههای وحیانی.
بنابراین، این صفحه علاوهبراینکه از سیاست (بهمعنای دقیقاش) صحبت خواهد کرد، از منظر نگاه درجه دو نیز به حضور تاریخی بشر در دنیا نگاه خواهد کرد؛ و در این نگرش، به محتوای آموزههای ادیان الهی تکیه خواهد نمود. یکی از تبعات و پیامدهای چنین نگرشی، فراهم آوردن یک بستر نظری فلسفه تاریخی برای فهم و تبیین انقلاب اسلامی است.