یسعی

نگاه فلسفه تاریخی به سیاست وحیانی
یسعی

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی...
پنداشته و انگاشته هایی در الهیات سیاسی تاریخ که می کوشد به زندگی عمومی بشریت در ساحت سیاست، نگاهی فلسفه تاریخی داشته باشد و تدبیر عمومی ساحت زندگی جمعی بشریت را با اتکا به آموزه های وحیانی بررسی کند

یسعی

نگاه فلسفه تاریخی به سیاست وحیانی





 

این مطلب، ابعاد حرکت جوهری ملاصدرا را اجمالا توضیح میدهد

هستی، دگرگون‌شونده است و لحظه‌ای از تحول نمی‌ایستند. نهاد جهان، نهادی ناآرام و نوشونده می‌باشد. آفرینش، لحظه‌ای ازحرکت نمی‌ایستد که ایستادن، نابودی است. اما تحول در پدیده‌ها، مبتنی‌بر آن است که نوعی ثبات نیز در جهان وجود داشته باشد. به‌تعبیر نویسنده‌ی حکمت متعالیه، حرکت، حالتی سیال و دگرگون شونده است؛ پس واجب است که شییء ثابت و موضوعی وجود داشته باشد تا حرکت بر آن، عارض شود. آن شئی ثابت یا باید امری بالقوه و یا بالفعل باشد؛ اما محال است که بالقوه باشد. زیرا چیزی که وجود بالفعل نباشد، توصیف به بالقوه یا بالفعل نمی‌گردد؛ پس موضوع حرکت، باید امری ثابت و بالفعل باشد، اما این فعلیت نیز نمی‌تواند از هر جهت، محض باشد؛ زیرا که دیگر معنا ندارد که آن‌چیز بخواهد از قوه به فعل حرکت کند. طبعاً معنا ندارد که آن شئی متحرک باشد؛ بنابراین، لازم است که موضوع حرکت، جوهری جسمانی باشد، دارای هویت مرکب از امر بالقوه و بالفعل.

اگر گفته شود که شئی پس از تحول به‌طور کلی ماهیتی جدید و گسسته از سابقه خود می‌یابد، به‌این‌معناست که شیئی دیگر پا به هستی گذاشته است. در این‌صورت دیگر تحولی رخ نداده است و به‌دنبال خود، مشکلات معرفت شناختی و فلسفی فراوانی خواهد آورد. در هر حرکت، متحرک، همان جوهر شئی است که صفاتش عوض می‌شود و با حفظ ثبات خود، حالت‌ها و منزلت‌های گوناگون می‌یابد و جامه‌های متفاوت به تن می‌پوشد. ارتباط امروز با دیروز جز با فرض جوهری ثابت، امکان‌پذیر نیست. اگر زمین امروزی صددرصد با زمین دیروزی متفاوت باشد در آن‌صورت باید گفت که از زمین دیروزی، زمین نو بی‌سابقه‌ای حادث شده است و البته این انکار صریح حرکت و تحول است.

هیچ تحول و تغییری، رشته‌ی ارتباط شیء متحول را با گذشته‌اش به‌کلی نمی‌برد، بلکه فقط صورت و حالت آن را دگرگون می‌کند. به‌تعبیر دیگر در این عرصه، نوعی استکمال وجود دارد. استکمال به‌صورت لُبس بعد از خلع نیست؛ یعنی چنین نیست که صورتی از میان برود و صورت دیگر بیابد. بلکه استکمال به این است که همان صورت اول کامل‌تر و کامل‌تر شود که اصطلاحاً این را «لُبس بعد از لُبس» گویند. پس در تکامل یک موجود، چیزی از آن کم نمی‌شود، فقط نقایص حذف می‌گردند.

این بحث را ملاصدرا که یکی از ساحت‌های اساسی در انسان شناسی وی می‌باشد، در قالب نظریه «حرکت جوهری» طرح می‌کند. حرکتی که در ذات اشیاء و جوهر آنها روی می‌دهد. بر این اساس، خداوند لحظه‌به‌لحظه، آفرینندگی و وجود را به هستی افاضه می‌کند و هستی و به تبع آن انسان، همواره در حال "شدن" است. نه تنها اعراض، بلکه جوهر عالم، همواره در دگرگونی و نوآفرینی و نوآوری است. هستی در همه‌ی اجزاء، افلاک، کواکب، امور بسیط و مرکب، حادث و دگرگون‌شونده است. هر امری، هر لحظه در آفرینش و خلق جدید است. در این نظر‌گاه، حرکت شئی، جزئی از آن است و نه امری بیرونی...

 

سیدباقری، سیدکاظم (1390). "انسان‌شناسی در فلسفه‌ی سیاسی متعالیه" در: سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه(ج سوم)؛ به‌کوشش: شریف لک‌زایی. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی: 107-108

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۰۳

 

این مطلب بخش‌هایی از فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی ایران، در توصیف شکل‌گیری عصر جدیدی در تاریخ بشر، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که در تاریخ 14/03/1369 در سالروز ارتحال بنیان‌گذار انقلاب اسلامی ایراد شده است.

 

«من امروز مایلم یک نکته را در باب انقلابمان و در باب تأثیر عمل این عبد صالح خدا، به ملت ایران و به ملتهاى مسلمان عالم و به همهى کسانى که در سطح جهان، نامى از انقلاب ما و از امام خمینىِ بزرگ ما شنیدهاند، بگویم. این، مبنا و قاعدهى حرکت ماست. بر اساس همین بینش، ما زندگى و مبارزه و حرکت مىکنیم. آن جمله این است که با انقلاب اسلامى در ایران و با تشکیل نظام اسلامى در این نقطهى از عالم و با مبارزات طولانىیى که ملت ما پشت سر رهبر عظیمالشّأنش، براى حفاظت از انقلاب و اسلام انجام داد، عصر جدیدى با خصوصیاتى متمایز با دوران قبل، در عالم به وجود آمد. قدرتهاى مادّى دنیا، چه بخواهند و چه نخواهند؛ امریکا چه بخواهد و چه نخواهد، این دوران در دنیا آغاز شده و پیش هم رفته است و تأثیرات این عصر جدید، روى ملتها و دولتهاى ضعیف و نیز روى دولتهاى قوى و ابرقدرتها محسوس است.

وقتى عصر جدیدى در تاریخ بشر آغاز مىشود، هیچکس نمىتواند خود را از تأثیرات آن عصر برکنار بدارد. دوران گذشتهى تاریخ بشر هم همینطور بوده است. هیچکس ممکن نیست خودش را از تأثیرات دورانى که با پایههاى محکم الهى و انسانى در جهان شروع شده، دور بدارد. ما مىخواهیم این را اعلام بکنیم. اگرچه بسیارى از ملتها و دولتهاى سطح زمین، تحت تأثیر این عصر جدید قرار گرفتند، حتّى نقشهى سیاسى دنیا عوض شده است، اما توقع نداریم که تحلیلگران و قضاوتکنندگانِ قدرتمند و سیاسى عالم اقرار کنند که این عصر آغاز شده است. آنها اعتراف نمىکنند که دوران جدیدى آغاز شده است؛ اما تحت تأثیر این دوران قرار گرفتهاند و آن را احساس مىکنند. این عصر و این دوران جدید را باید «دوران امام خمینى» نامید.

چند خصوصیت در این دوران هست که از آن تفکیکناپذیر است:

یکى از این خصوصیتها، گسترش اعتقاد و باورهاى مذهبى است. بعد از آنکه سیاست قدرت و نظام سلطهى جهانى این بود که دین و معنویت را بکلى از زندگى مردم حذف کند و جامعهى بشرى را یک جامعهى بىدین و بىایمان و بىاعتقاد به ارزشهاى الهى تربیت نماید، این دوران جدید، درست بهعکس آن سیاستها عمل کرده است. نه فقط در ایران یا در کشورهاى اسلامى، مردم به باورهاى دینى برگشتند، بلکه در سطح جهان و در میان جوامعى که دهها سال ضد مذهب زندگى کرده بودند، اعتقاد مذهبى و گرایش معنوى رشد کرده است. البته آیندهى این حرکت، به این ترتیب خواهد بود که هرجا معنویتى عمیقتر و خالصتر و سالمتر و منطبقتر با فطرت بشر باشد، جاذبهى بیشترى براى ملتها خواهد داشت. آن روزى که دین و معنویت، ضد ارزش به حساب مىآمد و مورد استهزا قرار داده مىشد، گذشت. امروز، بىدینى و بىایمانى و تهى بودن از اعتقاد معنوى، یک ضد ارزش است. در بسیارى از نقاط عالم، این کار انجام گرفته و در بسیارى دیگر هم انجام خواهد گرفت. این، یکى از ویژگیهاى عصر جدیدى است که این مرد بزرگ، پرچم آن را در دنیا برافراشت و درحالىکه کسى باور نمىکرد، داعیهى آن را سرداد و دلها را به آن متوجه کرد.

خصوصیت دیگر این عصر جدید، معنا بخشیدن به ارزش انسانها و حضور مؤثر تودههاى میلیونى مردم است. در دوران جدیدى که بهوسیلهى امام ما آغاز شده است و دایرهى آن محدود به ایران هم نیست، تودههاى مردم، اصل و تعیینکننده و تصمیمگیرندهاند و آنها هستند که جریانها را هدایت مىکنند. در گذشته، ما انقلابهاى زیادى را سراغ داریم که با احساسات مردم به پیش رفته است؛ اما امروز وضع فرق مىکند. امروز، در دنیایى که دهها سال بعد از جنگ دوم بینالمللى، قدرتهاى مسلط بر عالم، همهى مردم دنیا را عادت داده بودند که تسلیم خواستههاى آنها باشند و در مقابل ارادهى قدرتهاى جهانى حرفى نزنند و ارادهاى از خودشان بروز ندهند، ناگهان شما مىبینید که در کشورهاى اروپاى شرقى، تودههاى میلیونى مردم، با همان سبکى حرکت مىکنند و به میدان مىآیند که ملت مسلمان ما، در مقابله و معارضهى با رژیم ستمشاهى وارد میدان شدند. به تعبیر دیگر، مشخصهى انسانىِ این دوران و عصر جدید، عبارت از پیروزى خون بر شمشیر است؛ یعنى در این دوران جدید همچنان که در ایران اتفاق افتاد آحاد مردم بدون تجهیزات و سلاح، فقط با جسم و جان خودشان به میدان آمدند و فضا را بر حکومت غاصب و ظالم تنگ کردند. این روش، امروز در دنیا روش شناختهشدهیى است. قدرت حضور تودههاى مردم، و لو بدون سلاح، امروز در دنیا معلوم شده است. قدرتها باید بدانند که بعد از این، در هیچ جاى دنیا، علىرغم خواست تودههاى میلیونى مردم، نمىشود حکومت را ادامه داد. هرچه این موج در دنیا گسترش پیدا بکند، کار بر سلطههاى غیر قانونى و ظالمانه و غیر بشرى، سختتر خواهد شد. این، آن حرکتى بود که امام بزرگوار ما، به برکت آگاهى و ایمان این ملت، در کشور ایران انجام داد و الگویى براى دنیا شد. لذا شما مىبینید که بعد از سالها، داخل سرزمینهاى اشغالى، ملت مظلوم فلسطین قیام مىکنند و علىرغم شدت و سطوت دولت غاصب و ظالم صهیونیستى، کار را پیش مىبرند.

از جمله خصوصیات دیگر عصر جدیدى که امام بزرگوار و انقلاب ما در سطح جهان به وجود آوردند، عبارت از اصل آزادى از سلطه و تصرف و نفوذ قدرتهاى بزرگ است؛ یعنى همان چیزى که در انقلاب ما، به عنوان اصل «نه شرقى و نه غربى» شناخته شد. تقریباً در همهى انقلابهاى بزرگى که در قرن بیستم در دنیا اتفاق افتاد، وقتى‌ ملتها یا گروههاى مبارز، کار خودشان را آغاز مىکردند و مبارزه را علیه یک سلطه و یک قدرت، مختصرى پیش مىبردند، خودشان را به یک قدرت دیگر وصل مىکردند. اینکه یک ملت، با اتکاى به خود و با توکل به خدا، در مقابله با یک قدرت ظالم، به هیچکس و هیچ قدرت اعتماد و اتکا نکند، راهى بود که ملت ایران به رهبرى امام بزرگوار آغاز کردند و امروز در دنیا، این راه بتدریج رهروان زیادى پیدا مىکند.

این دوران جدید که امام ما آن را با قیام و ایستادگى و اتکال به خدا و تکریم و تعظیم نسبت به ارزشهاى معنوى و با اعتمادش به آحاد مردم آغاز کرد، إن شاء اللّه ملتها را از شرّ سلطههاى جهانى نجات خواهد داد و دوران زوال قدرتهاى بزرگ مادّى جهانى را نزدیک خواهد کرد. این، از برکات آن بزرگوار است. ملت ما، پشت سر رهبر باعظمت و استثنایى خود، اولین ملتى بود که قدم در این دوران جدید گذاشت و پایههاى آن را مستحکم کرد و با مقاومت خود، براى ملتهاى دنیا، شاهدى بر صدق این ادعاها شد.

انقلاب بزرگ ما، خصوصیاتى مخصوص به خود داشت. این خصوصیات که بارها هم در تحلیلهاى ملت ما و آشنایان با انقلاب تکرار شده، اولین بار در یک انقلاب مشاهده مىشد: تکیهى به اسلام، هدفگیرى ایجاد حکومت اسلامى، تجدید نظر در مفاهیم سیاسى عالم مثل آزادى و استقلال و عدالت اجتماعى و چیزهاى دیگر و حرکت به سمت دنیا و جامعهاى که بر پایهى ارزشهاى اسلامى بنا شده باشد» ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۳

فانوس

این مطلب به این پرسش پاسخ می‌دهد که یسعی به‌دنبال چیست؟

آیات 20 و 21 و 22 سوره‌ی مبارکه‌ی طه، حاوی اشارت‌های بسیار لطیفی است که می‌توان از آن، تحت عنوان راهبرد "اداره‌ی سیاست بر مبنای انسان فطری-تاریخی" سخن گفت.
«وَجَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ * اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ * وَمَا لِیَ لاَ أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ». این آیات که در تفاسیر تحت عنوان ماجرای مومن آل‌یاسین از آن یاد شده است، از هوشیاری، دقت، وقت‌شناسی و منطق قوی و نیرومند فردی حکایت می‌کند که اگرچه نبی و رسول نیست، اما پیام بعثت و رسالت را می‌فهمد و از فطرت انسان و رجعت او به‌سمت پروردگار صحبت کرده و دفاع می‌کند.
این آیه، دستاویز و مستمسک من در معرفی رویکرد ویژه‌ای به ساحت سیاست شده است که می‌تواند در عصر حاضر مورد توجه قرار گیرد؛ عصری که نبی و رسول و نائب‌اش در دست‌رس نیست و همه‌ی ظواهر دست‌به‌دست هم داده‌اند تا این‌گونه القا کنند که مدیریت میدانی ساحت حیات جمعی بشر دیگر نمی‌تواند مستند به معارف وحیانی اداره شود؛ چراکه وحی تعطیل شده و آموزه‌هایش به حاشیه رفته و وسع‌ سرپرستی وحی‌مدار مضیق گردیده است؛ عصری شبیه عصر مومن آل‌یاسین. به‌راستی در این عصر، ساحت تدبیر حیات جمعی بشر – که همان سیاست است – را چگونه باید اداره نمود؟ یسعی می‌کوشد تا برای این پرسش، پاسخ‌های منطقی و انسانی‌ای ارائه کند که مناسب ذائقه‌ی انسان این عصر است. شاید با اندکی مسامحه بتوان رهیافت یسعی در پاسخ‌گویی به این پرسش را "الهیات سیاسی تاریخ" نامید؛ تبیینی فلسفه‌ی تاریخی از ساحت سیاست بشری مبتنی‌بر آموزه‌های وحیانی.
بنابراین، این صفحه علاوه‌براین‌که از سیاست (به‌معنای دقیق‌اش) صحبت خواهد کرد، از منظر نگاه درجه دو نیز به حضور تاریخی بشر در دنیا نگاه خواهد کرد؛ و در این نگرش، به محتوای آموزه‌های ادیان الهی تکیه خواهد نمود. یکی از تبعات و پیامدهای چنین نگرشی، فراهم آوردن یک بستر نظری فلسفه تاریخی برای فهم و تبیین انقلاب اسلامی است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۰۸